چگونه در انتخاب عشق اشتباه میکنید
یکی از مواردیکه پدر صاحاب دخترها و پسرها را در آورده است عاشق شدن آنها می باشد. امکان ندارد کسی را پیدا کنید که عاشق نشده باشد و روزی 2000 مرتبه به خود بد و بیراه نگفته باشددلیل اصلی آن عدم شناسایی عشق از جاذبه طرفین به دلیل کم تجربگی آنان میباشد.اینکه میبینیدهمواره پسرها دخترها را متهم به بیوفایی میکنند و می خواهند از آنان انتقام بگیرند! و دخترها هم پسرها را نامرد میخوانند ،همه مرگش همین موردیه که گفتم…عوامل دیگری نیز وجود دارد ولی موارد زیر مراحل و عوامل غلطی هستند که شما را از حقیقت دور میکنند و نمی گذارند فکر کنید.مسلماً یک رابطه که بر پایه بنیانی کج قرار گرفته نمی تواند چیز سالمی باشد…ولی اکنون شما آنها را خواهید شناخت و با کمی تمرین می توانید چشمانتان را باز کرده و خود را کنترل کنید..با بیاد داشتن این موارد دیگر براحتی اشتباه نمی کنید….
1-مکان اشتباه…در این گونه عشقها مکان آشنایی یک محل عمومی مثل کافی شاپ ، پارک ، خیابان و غیره و یا مکانهایی مثل مهمانی ، عروسی و نظایر اینها میباشد.نکته اصلی اینجاست که شما در هیچیک از این مکانها نمی توانید آزادانه با هم حرف بزنید و اگر هم بتوانید بدلیل اتفاقی بودن برخورد مختان کلید کرده و دستخوش هیجان میباشد.
2--غیبت معشوق…جمله ای از آلن وجود دارد که میگوید : قدرت عشق در غیبت آن میباشد.شما بعد از برخورد یا به معشوق دسترسی ندارید یا یک دسترسی کوتاه مثل تماس تلفنی یا 2 دقیقه دیدار سر کوچه!!!..شما وقتی امکان برخورد و یا تبادل نظر ندارید امکان ندارد بتوانید بگویید که طرف برای شما مناسب است یا خیر..فقط یک واقعیت وجود دارد وآن هم اینکه شما نقاط ضعف وی را نمیبینید و تمام آنچه را که دوست دارید فرد مورد علاقه تان داشته باشد برای او فرض میکنید!!!!شما از او یک شخصیت می سازید و آن را میبینید نه آنچه که واقعاً او هست…
3-دروغگویی…این عامل بیشتر از جانب پسرهاست.آنها بمحض آشنایی با فردی می دانند که وی را نمی خواهند ولی برای یک استفاده جنسی شروع به پرت و پلا گویی میکنند.دخترها هم مسلماً نمی خواهند که اسباب لذت باشند پس مقاومت می کنند.در نتیجه یک حباب از رابطه شکل میگیرد که بسرعت میترکد و چیزی جز پاره ای ضربات روحی باقی
نمی گذارد…
4-تلقین…شما در برخورد اولیه عموماً جذب صورت و اندام طرف میشوید.شما مدام به هم عادت میکنید و خواهان یکدیگر میشوید در حالیکه در باطنتان گرایش چیز دیگریست.مثل انسان تشنه برای آب به هر دری میزنید و بعد از سیرابی چشمانتان را باز میکنید.مقوله ها را لطفاً با هم قاطی نکنید…سر حد یک رابطه عاشقانه می تواند یک رابطه جسمی باشد ولی یک خواهش جسمی در پناه عشق بزودی شما را با لگد از خواب بیدار میکند…
5-چشمان بسته…در ملاقاتها و دیدار ها آنچنان تو کف لعبتی که تور زده اید میروید که دیگر نه هیچ چیز میشنوید نه میبینید!!!بعد از یک چنین ملاقاتهایی اگر به شما بگویند چی شد؟؟شما فقط دری وری خواهید گفت!!پس این ملاقاتها هیچ نکته مثبتی ندارد.
6-تقلای بیمورد..شما برای تور کردن طرف مورد علاقه از همه چیز و همه کار میزنید و تمام تمرکزتان را برای بدست آوردن معشوق جمع میکنید.بعد که تلاشهای شما به اشتباه از سمت وی علاقه شدید معنی شد و شما خیالتان راحت شد ، بادتان می خوابد و دوباره خودتان میشوید..حالا بامبول در میارین…چون دچار یک نارضایتی پنهان از تلاشی که کرده اید میباشید..رابطه شما بزودی از هم میپاشد…
7-…پسرها و دخترها از سنین پایین شروع به یافتن همسر میکنند.در زمانی که هیچ آمادگی اجتماعی ندارند.آنها یک نیاز ساده دوستی با جنس مخالفرا که بدلیل بلوغ شکل میگیرد را به غلط عشق تعبییر میکنند..با مغزی خام به هم تعهداتی میدهند.غافل از اینکه زمان ، شرایط واقعی را برایشان آشکار میکند و آنها براحتی ضربه روحی می خورند…این ضربات آنقدر تاثیر دارد که در سنین بالا بدور خود دیواری از بی اعتمادی بکشند و همان دیوار باعث تنهائی شان بشود