چی بگم از توقعات بالای دخترای دهه ی60
سلام
من که هر چی فکر کردم به نتیجه نرسیدم شما بگید تکلیف چیه
پسر 32 ساله ای هستم
19 سالگی وارد دانشگاه شدم و 23 سالگی لیسانسمو گرفتم شش ماه دنبال کار گشتم کار پیدا نکردم و مهلت فراقت از تحصیلم داشت تمام میشد و باید خدمت سربازی میرفتم که با لطف خدا برایک ارشناسی ارشد قبول شدم و دو سال و نیم طول کشید تا با مدرک کارشناسی ارشد فارق التحصیل بشم 26 سالم شد و آمادگی لازم برای ا شتغال داشتم اما خب باید به خدمت سربازی میرفتم شش ماه طول کشید تا نوبت اعزامم شد و با خدمت و مدت زمانی که طول کشید کارت پایان خدمتو بگیرم سنم شد 29 سال از همکلاسیهای دختر سراغ گرفتم تو این مدت که من به خدمت سربازی رفته بودم اکثر اونا استخدام شده بودن یعنی ظرفیتهای استخدامی رو دخترا چون دو سال خدمت سربازی ندارن زودتر پر میکنند اینم شانس ما
سه ماه طول کشید تو یه شرکت خصوصی کار پیدا کردم که بعد از شش ماه قرار داد رو تمدید نکردند و به جای من طرف پسر عمه خودشو استخدام کرد 30 سالم شد بدون شغل و سرمایه
استخدام دولتی هم که پارتی میخواست ، خلاصه به هر بد بختی بود با قرض و قسط و اینا مجبور شدم یه پراید قسطی بگیرم برم تو آژانس کار کنم که هم قسط ماشینو بدم هم درامد داشته باشم که تاکسیرانی چون مجرد بودم قبول نکرد اولش اما بالاخره با مکافات تونستم تو آژانس مشغول شم نه رفیق باز بودم نه اهل دود و دم هیچ کدوم از سالهای عمرمم هدر ندادم مرحله به مرحله پیش رفتم
تو این مدت چند بار خواستگاری رفتم اول که مدرکم لیسانس بود میگفتن مدرکش اگه بالاتر وبد بهتر بود مدرک بالاتر گرفتیم بعد گفتن سربازی نرفته ، رفتیم سربازی گفتن کارش کو حالا میرم خواستگاری میگن کار دولتی بهتره ، باز سر کار کنار می ایم میگن خونه نداره که بندازه پشت قباله دخترمون
آخه کسی نیست بگه وقتی یکی بعده 50 سال زندگی هنوز خونه نداره یه پسر 30 ساله از کجا خونه بخره ؟
خلاصه تو این جریانا یکی پیدا شد مارو قبول کنه نزدیکای عقد که شد قرار شد مهریه مشخص بشه گفتند تا سکه طلا و 50 مثقال طلا که 30 مثقالشو سر سفره عقد باید پسر بده اخه بابا جان دختری که هنوز یک روزم با من زندگی نکره من 30 مثقال طلا براش بگیرم خلاصه بالا رفتیم پایین رفتیم قبول نکردن
خلاصه کلام 32 سالم شد سالم زندگی کردم اونم با وجود فشار های احساسی و جنسی اونم با سرو وضع این دخترا تو خیابون که عطشمونو روز به روز بیشتر میکنند باز خودمو سالم نگه داشتم که همسر سالم و پاک قسمتم بشه
از راهش پیش رفتم هیچکس منو قبول نکرد هیچکس شخصیتمو ندید هیچ کس تلاشمو ندید همه فقط شرایط رو میبینند که چی داری چی نداری بعدا میخواهید با این توقعات و انتظارات دخترا و خانواده هاشون بشه ازدواج کرد ؟
بابا یکی به داد ما که نه بابای پولدار داریم نه پارتی نه ضامن که بریم وام بگیریم برسه
ما هم ادمیم حق زندگی داریم به این دخترا بگید توقعاتشون پایین بیارن
نمیدونم متن منو نمایش میدید یا نه اما حداقلش خودمو خالی کردم و اگر به اینجای متن من رسیدید که حداقلش خوبه که یکی متن منو خونده کاری که نمیکنید فقط برای منو امثال من دعا کنید
متن فوق در تاریخ 25 / 4 /1391 توسط کاربری با نام مستعار ب- ر برای سایت ارسال گردید
قبل از انتشار متن ، مدت یکماه طول کشید تا سطح توقعات کاربران خانم متولدین دهه 60 را که در آزمون سنجش آمادگی ازدواج سایت تنظیم خانواده طی 7 سال گذشته شرکت کرده بودند بررسی کنیم ، متاسفانه برای خود ما هم اثبات شد سطح توقعات مادی اکثر دختران متولدین دهه 60 تا 65 نسبت به سایر گروه ها بالاتر بوده به نحوی که با وضعیت درامد اقایان در ردیف سنی ازدواج متناسب با آنها همخوانی ندارد ، لذا با استناد به این آمار متن فوق جهت انتشار تائید شد تا بلکه درصدی اثر گذار باشد یا حداقل تسکین و حمایتی از آقایان جوانی باشد مشابه این عزیز که با توجه به شرایط موجود از راه راست منحرف نشده اند و خویشتن داری و صبر پیشه کرده اند باشد .
امیدواریم خانواده ها ( چه دختران چه پسران ) و خانم های جوانی که در سن ازدواج هستند سطح توقعات و انتظاراتشان در حدی باشد که ازدواج برای دختران و پسران سهل شود ، زبان مردم و نگاه دیگران را نمیشود کنترل کرد پس برای نگاه و زبان مردم زندگی نکنید
مدیریت پایگاه اطلاع رسانی تنظیم خانواده
24/5/1391