چه زمانی باید به روان پزشک و چه زمانی باید به روان شناس مراجعه کنیم؟
چطور بفهمیم پیش روانشناس باید بریم یا نزد روان پزشک ؟روان شناسها و روان پزشکها
در بین متخصصهای حوزه سلامت روان، بیشترین تعامل را با جامعه دارند و مردم بیشتری
به آنها مراجعه میکنند. شباهت عمده این دو در رویکرد، توجه به مقوله سلامت روان
است. در این بین روان پزشکها مانند باقی دانش آموختگان رشتههای پزشکی، اولویت را
بر مسائل ملموس و عینی مانند شیمی مغز و سیستم عصبی انسان قرار میدهند، در حالی که
روان شناسها که از سنت علوم انسانی پیروی میکنند، در کنار فعل و انفعالات شیمیایی
مغز به مسائل غیرملموس مانند روان افراد، شخصیت، سبک تفکر و ... هم توجه میکنند.
بر اساس علوم تجربی، هر آن چه به صورت عینی و ملموس قابل اندازهگیری نباشد، فاقد
ارزش علمی تلقی میشود اما بر اساس علوم انسانی، منحصر به فرد بودن هر انسانی به
همراه عواطف و احساسات، افکار، ناخودآگاه و ... مورد توجه قرار میگیرد. با این
توضیحات، برای کدام اختلالات روانی باید به روان پزشک و برای کدام اختلالها باید
به روان شناس مراجعه کنیم؟
تفاوت بنیادی روان شناس با روان پزشک
پزشکان به ابعاد جسمانی توجه بیشتری دارند در حالیکه روان شناسها مسائل اجتماعی و
معنوی را هم مد نظر قرار می دهند. این تفاوت دیدگاه بنیادی باعث ایجاد تفاوت اساسی
بین روان شناس و روان پزشک شده است. اختلالات و مشکلاتی که ناشی از نبود تعادل در
مواد شیمیایی یا اختلال در ارتباطات بخشهای مختلف مغز است، در حیطه کار روان پزشک
ها قرار میگیرد؛ بیماریهایی مانند اسکیزوفرنی، اختلالهای بسیار شدید خلقی مانند
افسردگی و اضطرابهای شدید که باعث قطع ارتباط افراد با واقعیت شده است. در مقابل
روان شناسها با مشکلات ارتباطی و خلقی که باعث درک نامتوازن از واقعیت می شود،
روبه رو هستند. توجه به تفاوت این دو حالت، راهنمای بسیار مفیدی برای افراد و
خانوادههاست که تشخیص بدهند نیاز به روان شناس دارند یا روان پزشک.
افسردهها به روانپزشک مراجعه کنند یا روانشناس؟
طبق آنچه گفته شد، یک فرد افسرده را در نظر بگیرید که گرایش دارد همیشه مشکلات و
شکستها را بزرگ کند؛ این فرد باید با مراجعه به روان شناس درصدد حل مشکل خود باشد
اما در مقابل، فردی که افسردگی بسیار شدیدی دارد که دیگر هیچ درکی از واقعیت ندارد
و خود را در سیاهی مطلق میبیند برای شروع درمان مراجعه به روان پزشک برای او بهتر
است.
افراد دقیقا چه زمانی باید به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنند؟
در کشورهای پیشرفته مراجعه به روانشناس و روانپزشک امری ضروری و بدیهی است و همه افراد به آن علاقه داشته و تقریبا هر کسی برای امور مختلف زندگی خود، حداقل سالی یکبار برای مشاوره به روانشناس مراجعه میکند. در کشورهای پیشرفته افراد برای تصمیمات مهم زندگی مانند تصمیم ازدواج یا مهاجرت و یا انتخاب شغل حتما به مشاور مراجعه میکنند و این کار یک امر بدیهی تلقی میشود. بر این اساس نمیتوان گفت زمان دقیق مراجعه به روانشناس و یا روانپزشک درباره مشکلات و مسائل روحی و روانی دقیقا چه زمانی است، زیرا درباره افراد مدرن و امروزی این مراجعه هر زمانی و با هر بهانهای میتواند باشد.
بهطور کلی باید گفت مشاوره گرفتن و مراجعه به روانپزشک اقدامی مفید و مثبت است که، در بدبینانهترین حالت اگر فایدهای برای فرد نداشته باشد، ضرری هم ندارد و حتی توصیه میشود همه افراد هرساله علاوهبر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز شوند تا با رجوع به یک روانشناس و یا روانپزشک بتوانند از وضعیت روانی خود مطلع شوند. مشکلات روانی هم مانند مشکلات جسمی اگر درمان نشده و به حال خود رها شوند عود کرده و به وضعیت وخیمتری میرسند. افرادی که بیماریهای روانی حاد مانند انواع پرخاشگریها یا جنونهای رفتاری دارند، یک دفعه و به صورت ناگهانی به این اختلالات مبتلا نشدهاند. این افراد با ابتلا به بیماریهای روانی کوچک مانند پرخاشگریهای مقطعی یا افسردگیهای فصلی و درمان نشدن این اختلالات به مرور زمان دچار این اختلالات حاد میشوند که، گاه درمانی برای آن وجود ندارد.
درباره بیماریهای روانی مانند افسردگی یا پرخاشگری، آیا هر نوع تغییر حالت یا تغییر رفتاری نیازمند مراجعه به پزشک است؟
درباره هر تغییر حالتی نیازی به مراجعه به پزشک نیست، زیرا مولفههای مختلفی بر رفتارها و خلقیات افراد در طول روز تاثیر میگذارد که حتی درباره افرادی که به پختگی شخصیت رسیدهاند نیز، این اتفاق میافتد. با وجود این، اگر احساس کنیم چند روزی است که خلق افسرده مان اذیتمان میکند، یا افکارمان باعث افسردگی و تاثیر بر عملکردمان میشود، بهتر است به یک متخصص در این زمینه مراجعه کنیم. در بسیاری از مواقع نیازمند مداخله دارویی نیستیم و مشاور میتواند با صحبت کردن مشکل را برطرف کند، در حالی که درباره بسیاری از مشکلات روانی ترکیبی از مشاوره و دارو میتواند موثر واقع شود.
درباره کدام مشکلات روانی، فرد باید حتما به روانپزشک مراجعه کند و اگر به حال خودش رها شود تبعات بدی به همراه دارد؟
وقتی رفتارهای فرد با نرم عادی و آن چیزی که در جامعه رایج است و همه از آن تبعیت میکنند، تفاوت داشته باشد، تقریبا همه متوجه این تفاوتها میشوند. برای مثال فردی که افسردگی یا پرخاشگری بی حد و مرز دارد و نمیتواند رفتارش را کنترل کند، برای هر کسی که در اطرافش وجود دارد رفتارهایش خطرناک است. در کنار این وقتی خود فرد احساس کند خلق افسرده او برایش مشکلساز است و افکاری در ذهنش وجود دارد که بهشدت منفی و خطرناک است، این فرد باید خودش به سرعت به پزشک مراجعه کند.
بهطور کلی باید گفت هرقدر زودتر برای درمان مشکل روانی مراجعه کند و بیماری فرد زودتر تشخیص داده شود، به همان نسبت، بیماری زودتر درمان میشود و درباره برخی بیماریهای روانی اگر فردی دیر مراجعه کند، بیماری تبعات بد و طولانی مدتی بر جای میگذارد که، گاهی این تبعات قابل درمان نیست. کمکهایی که یک متخصص به حل مشکلات روانی میکند، بسیار درست و اصولی است و او میتواند به خوبی فرد بیمار را راهنمایی کند که به چه کسی مراجعه کند و چه خدماتی دریافت کند.
افرادی هم وجود دارند که احساس میکنند در زندگیشان مهارتهای لازم ارتباطی ندارند و نمیتوانند در روابط خود موفقیتآمیز ظاهر شوند و همچنین افرادی که تجربیات منفی زیادی از گذشته دارند و نمیتوانند با یادآوری آنها به زندگی عادی بپردازند و نیاز دارند که با مداخله یک روانپزشک این مشکلات را برطرف کنند.
اول به روان شناس مراجعه کنید، سپس روان پزشک
روان پزشکها در کشور ما، گرایش به درمان دارویی برای بیشتر مشکلات دارند و
رواندرمانی را جدی نمیگیرند در حالیکه در تغییر نگرش فرد، دارو تاثیری ندارد. از
سوی دیگر، نمیتوان از رواندرمانی برای همه افراد استفاده کرد. حداقلی از تفکر
منطقی برای موثر بودن رواندرمانی مورد نیاز است. بهترین توصیه به مردم این است که
اول به ملاقات روان شناس بروند و در صورت نیاز از طریق روان شناس به روان پزشک
ارجاع داده شوند. البته و متاسفانه در کشور ما مردم دوست دارند تمام مشکلات آنها
سریع و با کمترین تلاش حل شود. در نتیجه گرایش به دارودرمانی هم بیشتر است. حتی
پزشکهای عمومی به راحتی داروهای اعصاب و روان را تجویز میکنند اما باید در نظر
داشت که دارودرمانی برای بیشتر مشکلات روحی و روانی آخرین مرحله درمان محسوب
میشود. برای فردی که به علت سبک رفتاری خود دچار مشکلات ارتباطی شده است، تغییر
سبک برخورد با دیگران چاره کار است که دارو هیچ کارکردی غیر از کاهش علایم به صورت
موقت برای او ندارد.
روان شناسها نباید اقدام به تجویز دارو کنند
باید تاکید کرد که رواندرمانی هم مثل هر شیوه درمانی دیگر محدودیتهای خود را
دارد. این باور که اگر از داروهای اعصاب و روان استفاده کنم تا آخر عمر وابسته به
آنها خواهم شد، نیز غلط است. اگر دارو به درستی تجویز شود، مثل بقیه بیماریها یک
دوره درمان موقت دارد و پس از چندماه استفاده از دارو کنار گذاشته می شود. طبق
قوانین ایران، روان شناسها نباید اقدام به تجویز دارو کنند. برای تجویز دارو مجوز
نظام پزشکی نیاز است اما روان شناسها، دروس مربوط به داروشناسی و نحوه اثر آنها
را در دانشگاه مطالعه کردهاند، پس توان ارائه مشورت را دارند. در بحث تجویز دارو
کشور در تمام بخشها دچار مشکل است. استفاده از آنتیبیوتیکها بسیار رایج است و
بسیاری از داروها در تمام حیطهها و نه فقط سلامت روان، بدون نسخه پزشک در دسترس
هستند. این عامل باعث افزایش سرانه مصرف دارو در کشور شده است. در نتیجه وقتی روان
شناسها با درخواست مکرر مراجعان برای دارو مواجه میشوند و با علم به اینکه بعضی
پزشکهای عمومی هم مثل نقل و نبات داروهای ضد افسردگی و ضد اضطراب را تجویز میکنند
و تقریبا در همه خانهها، داروهایی مانند آلپرازولام، دیازپام و ... یافت میشود
عملا مجبور به توصیه دارو میشوند. قطعا تجویز دارو توسط روان شناس مورد تایید
نیست. از سوی دیگر، مداخله روان پزشکها در رواندرمانی بدون آموزش کافی هم مورد
تایید نیست. یک روان شناس برای انجام رواندرمانی حداقل 10سال دوره دیده است اما
روان پزشکها با یک دوره شش ماهه حق روان درمانی را دریافت میکنند.
با همپوشانی کار روان شناسها و روان پزشکها چه کنیم؟
در نهایت باید گفت تداخل کار روان شناسها و روان پزشکها باعث آسیب دیدن جامعه
میشود. بهترین کار افزایش وجدان کاری در متخصصان و آگاهی دادن به مردم است و چون
همپوشانی بین حیطه کار روان پزشکها و روان شناسها وجود دارد، پس در صورت آگاهی
دادن به مردم درباره تفاوتهای این دو حرفه، افزایش وجدان کاری افراد و راهنمایی
درست مراجعان، بهترین نتیجه حاصل خواهد شد.
نویسنده : دکتر مهدی سودآوری| روان شناس و مدرس دانشگاه / بخش افزودنی از سایت سیمرغ