نحوه صحبت در مورد رابطه جنسی با همسر
من خانم و آقايي رو ميشناسم كه
بيست سال پيش ازدواج كردن. مرد به خانواده خودش و همسرش گفته بود رابطه زناشويي
خيلي خصوصيه وكسي اجازه دخالت نداره. عروس هم خوشحال از اين شوهر فهميده هيچ حرفي
به كسي نزده بود. بعد چند ماه كه عروس حالت بيمار و افسرده شده بود و گفته بود
داماد اصلا نتونسته تو اين مدت باهاش رابطه داشته باشه و به محض شروع سكس ارضا
ميشده و اصلا به رابطه نمي رسيده و هميشه به زنش مي گفته به كسي نبايد از مسايل
خصوصيمون حرف بزنيم...»
خیلی ها داستان های شب شان را فردا صبح، برای مادر یا خواهرشان (معمولا خانم ها) یا
برای دوست شان (معمولا آقایان) تعریف می کنند. آن سوی طیف، کسانی هستند که سالهاست
درباره دغدغه ها و تجربه های جنسی شان حتی با همسرشان هم حرف نزده اند.
اینکه درباره سکس صحبت کنیم یا نکنیم و چطور صحبت کنیم، به سه عامل بستگی دارد:
اول: اهمیت
ازدواج هم، بدون سکس خوب، مثل این است که به کشوری دیگر مهاجرت کنی، اما آنجا تو را
در حصر خانگی نگه دارند. مشکلات سکس همیشه مهم اند. پس چه می شود که ما به خودمان
می گوییم «ولش کن؛ مهم نیست»؟ گاهی مساله «نمی توانم» است اما با «نمی خواهم» توجیه
اش می کنیم. یعنی دیوار بلند مکانیسم های دفاعی ناهشیار نمی گذارد واقعیت را
ببینیم.
گاهی اگر مساله ای گذرا باشد، شاید فکر کنیم واقعا مهم نیست. اما قضیه سکس «بین دو
نفر» است و یک نفر نمی تواند بر حسب حساسیت خودش تصمیم بگیرد. ممکن است شما اوکی
باشید، اما همسر یا یارتان نباشد. پس فرض را بر این بگذاریم که همه چیز آن قدر مهم
هست که درباره اش «با هم» گفتگو کنیم. اگر هر دو نفر توافق داشتند که اهمیت ندارد،
می گذریم.
دوم: شهامت
برای گفتگو درباره سکس، باید «جرات ورز» (assertive) بود.
آدم منفعل (passive) درباره نیازهایش صحبت نمی کند و طوری رفتار می کند که دیگران
راضی باشند. دنیای سنتی زنان را منفعل بار آورده، مخصوصا در سکس. اما انفعال و
پرخاشگری دو روی یک سکه اند. پس همان زنان ناراضی اما صبور و فداکار و فرشته وش، به
صورت ناهشیار، گاهی دیو می شوند و پرخاشگر (aggressive)؛ یعنی «حالا دیگر تو برای
من مهم نیستی». پرخاشگری به این معنا، داد و بی داد و فحش و کتک نیست؛ سکوت و
نادیده گرفتن و گاهی پیمان شکنی زناشویی هم هست.
یار یا همسر جرات ورز اما، در رفتار و گفتار این پیام را مخابره می کند: «همان قدر
که نیازها و خواسته های تو مهم است، نیازها و خواسته های من هم مهم است». پس گفتگو
می کند، اما سرزنش نمی کند؛ متهم نمی کند؛ برچسب نمی زند؛ و همان قدر که به خودش حق
می دهد، به طرف دیگر هم حق می دهد. او فضا را باز می کند که طرف دیگر هم درباره
خواسته ها و نیازهایش صحبت کند؛ با او همدلی می کند و تلاش می کند به توافقی
«برد-برد» برسند؛ اگر نشد، از طرف سومی که هر دو قبولش دارند کمک می گیرند.
نکته مهم: در تعارض های بین زوجی، بهترین طرف سوم، مشاور حرفه ای است. ریش سفیدی و
جلسه خانوادگی و حکمیت، تقریبا همیشه بی فایده و گاهی مضر است. در سکس که دیگر هیچ؛
باز کردن پرونده مشکلات جنسی برای خانواده ها و دوستان، معمولا یعنی تخریب رابطه.
سوم: صمیمیت
پیش نیاز گفتگو درباره سکس، صمیمیت است. اگر بخواهید چیزی درباره خودتان بگویید،
اما از آسیبی که طرف دیگر به شما می زند بترسید، یعنی صمیمیت کم است. آسیب که می
گویم فقط لنگه کفشی که به سمت شما پرت می شود، یا فریاد و فحاشی طرف دیگر نیست. حتی
ممکن است از قضاوت او بترسید و چیزی نگویید. دقت کنید که صمیمیت به این معنا جداست
از دوست داشتن یا حتی عشق. می شود عاشق و معشوق بود؛ اما صمیمی نبود.
یکی از کارکردهای سکس تراپی همین است که به زوج ها کمک کند درباره موضوع صحبت کنند.
به دوستی که درباره آن زوج برایم نوشته بود گفتم: هم خانم حق داشته و هم آقا. آقا
راست می گفته که این موضوع خصوصی است و درباره اش با کسی دیگر نباید صحبت کرد؛ اما
با همسر هم نباید؟ آن خانم می توانست بگوید: عزیزم درباره اش با هم که می توانیم
صحبت کنیم؟ اگر راحت نیستی، بیا با هم برویم مشاوره.
می دانم الان چه سوالی به ذهن تان آمد. پاسخی که همیشه می گویم این است: اگر کسی از
مشاوره فرار می کند، احتمالا کاسه ای زیر نیم کاسه هست. راحت نگذرید و نگویید
«همسرم به مشاور اعتقادی ندارد». آدم سالم، نمی تواند به مشاوره اعتقاد نداشته
باشد. می فهمم گاهی آدم ها از «انگ» می ترسند و مراجعه نمی کنند. اما اگر فقط همین
باشد، شما اول خودتان مراجعه کنید تا همسرتان بفهمد که انگی نیست و اگر مشاورتان
خوب باشد و اثر مثبت اش را در شما ببیند، انگیزه اش برای مراجعه بیشتر می شود. اما
کسی که به هیچ صراطی مستقیم نیست، یعنی ریگی به کفش شخصیت اش دارد.
مقاله از دکتر شکیب