ازدواج های اینترنتی، خوبند یا بد؟ خود را فریب ندهیم
با گسترش ابزارهای نوین ارتباطی بویژه اینترنت، آشناییهای اینترنتی با طراحی فضاها و اتاقهایی به این منظور شکل گرفت. بیشتر مشتریان این اتاقها جوانانی هستند که به دنبال همکلامی و آشنایی در این اتاقها میگردند از طرفی جرقه ازدواجهای اینترنتی نیز در همین اتاقها با شستیهای کیبورد زده میشود، اما این ازدواجها چقدر پایدار و ریشهای هستند؟ آیا شرایط یک آشنایی استاندارد در این فضا فراهم میشود؟ مخاطرات این نوع آشناییها چیست؟
دکتر فرزانه صداقت روانشناس ازدواجهای اینترنتی را به عنوان ازدواجهای پایدار تلقی نمیکند و نوع ارتباط را مشکل اصلی این ازدواجها میداند و میگوید. ما در زوجهایی که حتی با مشاوره پیش از ازدواج با هم وصلت کردهاند، مسائل و مشکلاتی را میبینیم.
حال چگونه میتوان انتظار داشت ازدواجی که با اتکا به ۲ مانیتور در فضایی مجازی فانتزی به ثمر نشسته است، موفق باشد؟ مهمترین ویژگی فضای چت و اینترنت نشاندن مجاز به جای واقعیت است، این جابهجایی آنقدر ظریف اتفاق میافتد که افراد بسادگی دنیای خیال را با جهان واقعیت اشتباه میگیرند.
وی میافزاید: نکته دیگر این که من نمیتوانم بپذیرم نمونههای موفقی از این نوع ازدواجها وجود دارد، برای این که متاسفانه در جامعه بیشتر از آن که ما برای خودمان زندگی کنیم، برای دیگران زندگی میکنیم؛ حاضریم با تنش و درگیری به یک رابطه زوجیت ادامه بدهیم، اما جلوی دیگران «ماسک موفقیت» روی صورتمان باشد.
به همین دلیل است که شما به دفعات با زوجهای میانسالی روبهرو میشوید که پس از سر و سامان پیدا کردن فرزندانشان از همدیگر جدا میشوند. البته ما باید روی مصادیق یک ازدواج موفق بازتعریف دوبارهای داشته باشیم. بسیار بد است که مدل ماشین عروسی، شام عروسی، لباسهای عروسی و داماد و تالار نشانههایی از آغاز یک زندگی مشترک خوب تعریف شود.
● تصویر ذهنی، تصویر عینی
دکتر صداقت، گرایش جوانان به فضای چت و به تبع آنها ازدواجهای اینترنتی را معطوف به تمایل انسانی به تصویر ذهنی میداند و میگوید: تاریخ تصویرسازی ذهنی یا خیالپردازی به موازات آفرینش انسانها پیش میرود.
همچنان که نخستین نقاشیهای انسان اولیه را بر دیواره غارها میبینیم، بعد هم بر مبنای این تصویرسازی چرخ اختراع و بعدها به انقلاب صنعتی منجر میشود بنابراین تصویر ذهنی فینفسه موجودیت ارزشمندی دارد. اما این تصویر ذهنی بشدت نیازمند هدایت است، برای این که مقصد فانتزیگری و افتادن به بستر خطاست.
وی تاکید میکند:شما پسر یا دختری را تصورکنید که دقیقا بر مبنای خیال از پشت ۲ مانیتور رشتههای ارتباط با همدیگر را میتنند و با این که این تنیدن کار لذتبخشی برای آن دو است، اما متوجه نمیشوند این رشتهها آنقدر متراکم و حقیقی نیست که تاب وزن واقعیت را داشته باشد.
درواقع ذهن دختر یا پسر در لحظه چت تصویر ذهنی را با تصویر عینی اشتباه میگیرد. از طرفی، اعتیاد به این تصویر ذهنی حاصل از وقت گذرانی در دنیای مجازی، فرد را از دنیای واقعی و دغدغههایش ازجمله کار، تحصیل، تفریح و مسوولیتهای دیگر بازمیدارد. او مجبور است تا پاسی از شب چشمهایش را به مانیتور بدوزد و صبح فردا را با احساس خستگی، خمودگی و ضعف آغاز کند.
دکتر صداقت میگوید: من فکر میکنم تصور ذهنی زمانی شکل مثبتی به خود میگیرد که با واقعیتهای پیرامونی پیوند بخورد، همچنان که چرخ زمانی یک تصور ذهنی بود، اما به واقعیت پیوست. تلفن همراه تا همین یک دهه پیش برای ما یک تصور ذهنی بود، اما در حال حاضر جزیی از زندگی ما شده است.
● انسان با حرف پخته میشود
پیگیری برنامههای فرهنگسراها، شرکت در همایشهای ازدواج موفق، کارگاههای آموزشی و مراجعه به مراکز مشاوره جایگزینهایی است که به اعتقاد دکتر صداقت میتواند جوانان را به واقعیتهای پیرامونی به شکل علمی و صحیح هدایت کند.
این روانشناس میاافزاید: والدین ما باید واقعا به این درک برسند که همراهی با فرزندان فراتر از تامین خوراک و لباس و هزینههای تحصیل است. فرزندان ما به تمام معنی نیازمند همراهی دوستانه و دلسوزانه والدین هستند. بنابراین آنها در ازدواج نباید فرزندانشان را برای تصمیمگیری تنها بگذارند.
والدین ما براحتی حاضرند فلان مارک معتبر کفش و کیف را با قیمتهای گزاف برای فرزندانشان تهیه کنند، اما کوچکترین هزینهای برای تامین نیازهای ذهنی و روانی فرزندانشان چه بسا مهمتر از این ظواهر است نمیکنند.
چرا والدین ما نباید دست فرزندشان را بگیرند و او را به سمینارها و همایشهای مرتبط با موضوع ببرند؟ نوجوانان و جوانان شاید بسیاری از حرفها را از والدین خود نپذیرند، اما از زبان متخصصان امر که سالها در این زمینه پژوهش کردهاند، خواهند پذیرفت اما متاسفانه میبینیم که برنامههای آموزشی با بیمهری والدین روبهرو میشود و مجریان آن برنامه را متهم به کلاهبرداری میکنند که هدفشان فقط نشانه رفتن محتویات کیف و جیب مردم است؛ به اعتقاد من، حتی اگر بار علمی این همایشها و سمینارها متوسط باشد، باز والدین و فرزندان ما را با واقعیتها آشناتر خواهد کرد؛ چرا که همه چیز با آتش پخته میشود، انسان با حرف. خداوند میفرماید: «خلقالانسان و علمه البیان» با بیان درست و علمی بسیاری از دشواریهایی که در ذهن و زبان خانوادههای ما سنگینی میکنند، کنار خواهد رفت.
دکتر صداقت میگوید: در این راه مطمئنا در درجه اول والدین ما باید آگاه باشند. پدر و مادری که چشم خودش بسته است، چطور میتواند چشم فرزندش را به روی واقعیت باز کند. متاسفانه گاهی میبینیم خود والدین بازی میخورند و وارد فانتزیها میشوند، اما وقتی ماسک شیرین فانتزی کنار میرود و واقعیت برملا میشود، دچار سرخوردگی و افسردگی میشوند.
● ببین احساس نشاط میکنی؟
این روانشناس فرمول ساده روانشناسی را برای افرادی که مشتریان ثابت چترومها هستند، پیشنهاد میکند: «اگر ناراحتی، بدان فکری به دور از خرد در ذهنت جریان دارد» هرکدام از ما وقتی در زندگی دچار ناراحتی میشویم باید بگردیم و ببینیم کدام فکر منفی به دور از خرد و واقعیت از دروازههای ذهن به درون ما رخنه کرده است، اما وقتی حال ما خوب است و احساس نشاط و سرزندگیمیکنیم به این معناست که واقعیت و خرد را لمس کردهایم و افکار مثبت، زیباییشان را به ما نشان میدهند. حال کسی که به چترومها میرود باید از خود بپرسد واقعیت را لمس میکند؟
● چه کسانی چت میکنند؟
دکتر سیدبابک سعیدی، روانشناس و عضو مرکز خدمات مشاوره از زاویه دیگری به مساله نگاه میکند: من احساس میکنم کسانی از فضای چت استفاده میکنند که به هر دلیل با محدودیتهای ارتباطی با جنس مخالف روبهرو هستند. خانوادههایی که فضای مطلوب ارتباطی داشته باشند، کمتر به این فضا رو میآورند.
در واقع فرزندان چنین خانوادههایی که از مهارتهای بالایی در ارتباط با پیرامون خود برخوردارند، نیازی به این ارتباط غیرواقعی نمیبینند، اما فرزندان خانوادههایی با محدودیتهای ارتباطی، چت را وسیلهای راحت (آنها در ارتباطهای معمول فاقد مهارتهای لازم هستند) برای گفتگو با جنس مخالف میدانند.
● سوالهایی که میآیند
دکتر سعیدی نوع آشنایی در فضای چت رومها را زیر سوال میبرد و میگوید: شیوه آشنایی بعدها در روابط زوجها با هم تاثیرات عمیقی میگذارد. فرض کنید دختر و پسری که از طریق اینترنت با هم آشنا شدهاند و بعد هم این آشنایی به ازدواج کشیده شده است.
آنها تحت تاثیر فضای احساسی جای پدیدههای خوب و بد را در ذهنشان جابهجا میکنند، اما این جابهجایی زمان زیادی طول نخواهد کشید و ذهن آنها به شناسایی دوباره مولفههای خوب و بد خواهد رفت.
به این معنا که دختر یا پسر پس از ازدواج از خود خواهد پرسید آیا همسرش همان روزهایی که با او چت میکرده با افراد دیگری هم چت میکرده است؟ پاسخ این پرسش به احتمال زیاد در ذهن پسر یا دختر مثبت است. آیا همسرش پس از ازدواج با او به چت کردن ادامه نخواهد داد؟ آیا ممکن است او پنهانی اقدام به ارتباط با افراد دیگر کند؟ و... این پرسشها که همگی به نوعی به شیوه آشنایی این زوجها برمیگردد، میتواند روابط آنها با همدیگر را به تنش و تزلزل سوق دهد.
● چقدر اطلاعات در چت قابل اعتماد است؟
نکته دیگری که این روانشناس روی آن صحه میگذارد، غیرقابل اعتماد بودن اطلاعات رد و بدل شده در گفتگوهای اینترنتی است: شما وقتی میبینید در دنیای واقعی خیلیوقتها قلب ماهیت اتفاق میافتد، چطور میتوانید انتظار داشته باشید در دنیایی که خیلی راحت میتوان دروغهای بزرگی بههم بافت، این اتفاق نیفتد؟ واقعا چند درصد از اطلاعات مبادله شده در یک گفتگوی اینترنتی میتواند واقعیت داشته باشد؟ آیا کسی حاضر است بنای زندگیاش را بر روی این آگاهیهای واهی و توخالی برپا کند؟
به اعتقاد من فقط زمانی این نوع آشناییها میتواند به یک آشنایی سالم تبدیل شود که در درجه اول با بلوغ هیجانی هر دو فرد، موسسات کنترل شده همراه با متخصصان مربوط در فضای اینترنت وجود داشته باشند که بتوانند به طرفین مشاوره بدهند، ضمن اینکه در گام بعدی خانوادهها در جریان این آشنایی قرار گیرند، نه اینکه همهچیز به صورت پنهانی بین دختر و پسر اتفاق بیفتد.
● حمایت والدین، چطور؟
این روانشناس میگوید: والدین ما برای اینکه بتوانند حمایت مثبتی دراینباره از فرزندانشان داشته باشند پیش از هر اقدامی باید نسبت به موضوع آگاه باشند. بسیاری از خطراتی که والدین از آن بهعنوان خطر برداشت میکنند، خطر احساسی است نه خطر واقعی.
اگر ما بدون اشراف به فضای اینترنت صرفا از دریچه منع وارد شویم قطعا فرزندمان به شکل دیگری آسیب خواهد دید. اینترنت واقعیت روز جامعه ماست و نمیتوانیم این واقعیت را انکار کنیم اما این سخن نیز به آن معنا نیست که فرزندمان را در برابر ابزارهای جدید تنها رها کنیم. مسوولیت والدین جز این نیست که بادلسوزی و بصیرت در کنار فرزندانشان قرار گیرند.
● دکتر سعیدی از ۲ چالش عمده در روابط والدین با فرزندان یاد میکند
درک نکردن صحیح و درست دنیای جوانان و اطلاعنداشتن از پارامترها و مختصات یک رابطه مثبت با فرزندان، ۲ چالش عمدهای است که والدین ما در برخورد با فرزندانشان دارند و در نتیجه نمیتوانند بویژه در لحظات سرنوشتساز به شکل و شیوه صحیحی با آنها تعامل داشته باشند. والدینی که میخواهند واقعا به فرزندانشان کمک کنند راهی جز شناخت نیازها، احساسها، افکار و در یک جمله دنیای فرزندشان ندارند.
والدینی میتوانند در بازشناسی کارکردهای منفی و اینترنت و مشاوره به فرزندانشان موفق باشند که از پیش رابطهای مثبت را با او تعریف کرده باشند، وگرنه هر حرفی که از آن بوی تحمیل و تحقیر به مشام برسد نهتنها چالش را بر طرف نخواهد کرد، بلکه به عمیقتر شدن شکاف خواهد انجامید.
متاسفانه بسیاری از والدین ما تصور میکنند فرزندان خود باید هر روز و هر لحظه از کارهایی که انجام میدهند گزارشی به آنها بدهند، در حالی که این شیوه درستی در ارتباطگیری با فرزندان نیست و بهطور قطع آنها را از همدیگر دور میکند