سلام آقای کورش، اول یه توضیح کلی می دم بعد جزئی.
هر دهه سنی ویژگی های مخصوص خودش رو داره. و حتی رو انتخاب های آدم هم تاثیر میذاره. من وقتی ۱۸ سالم بود به ازدواج عاشقانه فکر میکردم وقتی ۲۵ سالم شد به لحاظ اقتصادی به ازدواج فکر می کردم و الان از دید آرامشی و تکامل بهش نگاه میکنم کسی رو که وقتی ۱۸ سال داشتم می پسندیدم الان خنده ام میگیره یا به تفکراتم. البته نمی خوام نوسانات زیاد رو یادآور بشم چون مثلا برای من الان مدتهاست دیگه فاکتورهای ازدواجم تغییر نکرده و به یه ثبات نسبی رسیده چون یجورایی رشد عقلی عاطفی و جنسی پایان پذیرفتن و خیلی دچار نوسانات تصمیمی نمیشم.
از طرف دیگه یه دختر در بیست سالگی کلی هیجان داره زود به وجد میاد و نسبتا حساسه. بعد در سی سالگی پخته تر میشه هیجاناتش مهار میکنه گاها و عاقلانه تر رفتار می کنه. وقتی چهل سالش میشه زندگی روتینی داره. حالا از لحاظ هیجانات روحی و جنسی اما همینطور یه فراز و نشیب هایی داره.
حالا این اتفاق برای مرد هم همینه مردها هم هر دهه زندگی شور و شوق متفاوتی دارن
حالا میخوام ترکیب ده سال بزرگتر رو خودتون مقایسه کنید. آقا سی سال داره و خانم بیست سال. خانم شوق و هیجان و یجورایی از دید یه فرد سی ساله بچه بازی و شایدم خامی. آقای سی ساله دارای یه ثبات روحی و شخصیت شکل گرفته. یجورایی نمی تونه دختر بیست ساله رو درک کنه و حتی در بعضی موارد شاید نیاز باشه برای اون دختر پدری کنه!!!
خانم به سی سالگی می رسه، و یه مقدار پخته تر شده اما مرد دیگه به روتینی رسیده و اصلا هیجانات منفی و مثبت خیلی روش تاثیر محرزی ندارن.
حالا هی دهه ها رو برو بالا و مقایسه کن.
یه چیز دیگه هم که باید درنظر گرفت تفاوت شارپ بین دهه هاست. الان درمورد یک چیز ساده مثلا اهنگ مورد علاقه دهه شصتی ها اکثر قریب به اتفاق، پاپ یا سنتی هست در حالی که یه دهه هفتاد عاشق آهنگهای بیس دار و دنس و رپ هست و خیلی انرژیک تر.
اهنگ تاثیری تو زندگی مشترک نداره اما خواستم یه مثال ساده و جزئی و ملموس بزنم.
تمامی مواردی که گفتم قطعی نیست. یعنی دختری هم وجود داره که حتی تا ۴۰ سالگی مث یه بچه هیجان داره و شاده و سریع تحت تاثیر محیط قرار میگیره و همچنین فردی رو هم داریم که در همون بیست و چند سالگی به تکامل شخصیتی میرسه.
برادر بنده ده سال از خانمش بزرگتره و با اینکه هیچوقت مشکلات رو برادرم منتقل نمیکنه و ما هم مطمئنا دخالتی نمی کنیم اما متوجه کم صبری های برادرم در رفتارهای کودکانه زن برادرم میشم و اینکه یطورایی مدل دریافتیشون از زندگی متفاوته .
خانواده هایی که دختر رو با فاصله زیاد بع خواستگار میدن یعنی داماد مثلا ده سال بزرگتر از دخترشونه بنطرم به چند تا فاکتور فکر میکنن اول اینکه دیدشون اینه خب دامادمون عاقله و دخترمون رو جمع میکنه و بزرگ میکنه و خامی هاش رو می بخشه و یجورایی بزرگش میکنه دوم اینکه با توجه به شناختی که از دخترشون دارن حس میکنن عقلش از سنش بیشتره و میتونه با ده سال بزرگتر از خودش زندگی کنه و سوم اینکه متاسفانه در برخی خانواده ها همچنان یسری سنتهای قدیمی هست که دختر برای شوهر کرد نه و اینا.
البته اصلا قصد جسارت ندارم و الان خودم دلم برای زن داداشم میسوزه خب این با این سن کم واقعا چرا خانوادش دادنش شوهر و اصلا چرا برادر من رفت خواستگاری...
خیلی از دختر خانم های زیر بیست ازدواج میکنن و اتفاقا خیلی هم زندگی خوبی دارند منظورم به هیچ عنوان طرح این مسئله نیست.
اما یکی ار فاکتور های مهم که مرد باید داشته باشه تا بتونه با دختر ده سال کوچکتر ازدواج کنه قطعا صبوری و گذشت هست. یعنی باید اینو درک کنه که اون دختر جای ده سال پیش خودشه و افکار ده سال پیش خودش رو بررسی کنه تا بتونه خانمش درک کنه.
دیگه اینکه خیلی موارد گفته میشه دختر در منزل احساس میکنه هیجاناتش کاهش پیدا کرده
چیزای دیگه هم بود ولی انصافا خسته شدم مچم درد گرفت